گل ناز مرا چیدند و کشتند لب خشکیدهاش دیدند و کشتند از این نامردها نامردتر نیست گناهش را نپرسیدند و کشتند از آن لحظه که اصغر در برم نیست به جز مُردن خیالی در سرم نیست هنوزم که هنوزه حق گواهه سر بر نی نشسته باورم نیست چرا تو رفتهای من زنده هستم سراسر از غَمت آکنده هستم برای مادری شش ماه کم بود نشد شیرت دهم شرمنده هستم گلوی اصغرم آزار دیده سهشعبه تیر، چون مِسمار دیده بده زینب که زخمش را ببندد که زینب زخمها بسیار دیده ************ داغش عظیم گرچه خودش شیرخواره بود این داغ سخت از همه غمها فزونتر است