(گرفتی دست منو تو روزای بد بیاری)۲ (تو بالا دست همهای، کی گفته دست نداری؟)۲ دست توئه، تو قلّهی آسمون دست توئه، ستونای کهکشون دست توئه، دلخوشی رقیّه خاتون (بی دست و پا منم، عهدهدارم تویی)۲ (سرمایهی منی، هر چی دارم تویی)۲ (بی دستِ کربلا، دست مرا بگیر)۳ (فقط ضرر بود روزی که اسم تو رو نبردم)۲ (دوباره دست خالیم و به محضرت آوردم)۲ دست توئه، روزی هر ساله من دست توئه، اختر اقبال من دست توئه، که این روزا خوبه احوال من (من توی زندگیم، تنها دارم تو رو)۲ (حتّی تو قبرمم، از پیش من نرو)۲ (بی دست کربلا، دست مرا بگیر)۳ توو خواب میدیدم که من و تو حرمت نشوندی (همه برن باز غمی نیست، اگه برام تو موندی)۲ دست توئه، پناه خیمهگامون دست توئه، تکیهگاه آقامون دست توئه، زیارت کرب و بلامون (از تو اشاره و از من دویدنه)۲ (رویام به کربلا یک شب رسیدنه)۲ (بی دستِ کربلا، دست مرا بگیر)۳