کربلا کربلا کربلا

کربلا کربلا کربلا

[ حسین قربانچه ]
کربلا کربلا کربلا
کربلا کربلا کربلا

اینجا دور از وطنه 
سند قتل منه 

بیا برگردیم عزیزم 
دل من شور می‌زنه 

چی می‌خواد سرم بیاد
به سر حرم بیاد
من پیاده نمی‌شم تا بگی اکبرم بیاد 

شعله ی خورشید کبود کرده بدن ها رو 
تنها ت راز این نکن زینب تنها رو 

کنار عباس بزن خیمه زن ها رو
کنار عباس بزن خیمه زن ها رو

سوزونده پا ها رو تاول ها 
غم و غصه ها شد بر ملا

کربلا ۳

غصه دنبال منه 
غم تو مال منه 
اونجا گودال تو نیست حسین گودال منه

اینجا نامردا پُر ان
سر و راحت می‌بُرَّن

سرهایی که سایه بونه منن
به نیزه می‌خورن 

وایسم ببینم که می‌کشی زمین پاتو
نیزه های کوفیا تنگ می‌کنن جاتو 

چشمات به خیمه است 
تا شمر می‌بنده چشماتو

لباساتو در میارن و
رو نوک نیزه می‌زارن و 

می‌گیرن جلوی خیمه ها
کربلا ۳

عزیزم دلت میاد
اشک خواهرت بیاد

زینب از اینجا می‌ره
به مجلس ابن زیاد

شمر و مأمور می‌کنن
راهم رو دور می‌کنن

دل ندارم برم اما
منو مجبور می‌کنن 

چند روز دیگه که بین غل و زنجیرم
کجاست ابالفضل ببینه با کیا می‌رم 

حرمله می‌خنده تا می‌بینه دلگیرم
حرمله می‌خنده تا می‌بینه دلگیرم

می‌رم هر جایی که سر می‌ره 
از روی سر هم معجر می‌ره 

اونم جلوی نا محرما 
کربلا ۳

آوازه ات دنیا مو گرفت
ای دنیای بچگی هام 

پر کردی روز و شبمو
از فکرت بیرون نمیام

حسین تو قلبم داره ریشه
حسین که تکراری نمی‌شه 

حسین اون عشق موندگاره
حسین کی تنهامون می‌ذاره

زمان مرگم بیا اباعبدالله
دوست دارن خیلی ها اباعبدالله

ندارم حرفی به جز همین یک جمله
و صل الله علی اباعبدالله

بعد از مرگم عاشقتم
من حتی زیر لحدم

هر چی گفتم می‌گم حسین
آداب عشق رو بلدم 

حسین قبرم بی تو سیاهه
حسین آقا چشمم به راهه 

حسین تو اوج بی قراری
میای یا نا کامم می‌زاری

بریدم از خیلی ها اباعبدالله
به جز تو دارم کی یا اباعبدالله

می‌خوام حرف آخرم تو دنیا باشه
و صل الله یا اباعبدالله
و صل الله علی الباکین
حسین ۴

نظرات