چشم وا کن احد

چشم وا کن احد

[ میثم مطیعی ]
چشم وا کن اُحد آینه‌ی عبرت شد و رفت
دشمن باخته بر جنگ مسلط شد و رفت

آنکه انگیزه اش از جنگ غنیمت باشد
با خبر نیست که طاعت به اطاعت باشد

داد و بیداد که در بطن طلا آهن بود
چه بگویم که غنیمت رکب دشمن بود

*****

حمزه که رفت قلب رسول خدا شکست
خورشید چشم‌های رئوفش به خون نشست

لبریز زخم بود و جراحت دل نبی
از دست رفته بود همه حاصل نبی

میدان خروش ناله‌ی واویلتا گرفت
عالم برای غربت حمزه عزا گرفت

جانم فدای پیکر پاک و مطهّرش
جانم فدای زخم فراوان پیکرش

امّا هنوز غربت آن روز مانده بود
داغی عظیم بر دل عالم نشانده‌بود

*****

خواهر کنار جسم برادر رسید و بعد
آهی ز داغ لاله‌ی پرپر کشید و بعد

پیمانه‌های صبر او که جوش رفت
آن‌قدر ناله زد که همان‌جا ز هوش رفت

امّا، دلم گرفته ز اندوه دیگری
دارم دوباره ماتم مظلومه خواهری

*****

ای که می‌بخشی تو با انگشترت انگشت خویش
دست خالی رد مکن ما را ز کویت یا حسین

*****

تشنه‌لب کربلا وای حسینم حسین
رأس تو بر نیزه‌ها وای حسینم حسین

نظرات