چشم وا کن اُحد آینهی عبرت شد و رفت دشمن باخته بر جنگ مسلط شد و رفت آنکه انگیزه اش از جنگ غنیمت باشد با خبر نیست که طاعت به اطاعت باشد داد و بیداد که در بطن طلا آهن بود چه بگویم که غنیمت رکب دشمن بود ***** حمزه که رفت قلب رسول خدا شکست خورشید چشمهای رئوفش به خون نشست لبریز زخم بود و جراحت دل نبی از دست رفته بود همه حاصل نبی میدان خروش نالهی واویلتا گرفت عالم برای غربت حمزه عزا گرفت جانم فدای پیکر پاک و مطهّرش جانم فدای زخم فراوان پیکرش امّا هنوز غربت آن روز مانده بود داغی عظیم بر دل عالم نشاندهبود ***** خواهر کنار جسم برادر رسید و بعد آهی ز داغ لالهی پرپر کشید و بعد پیمانههای صبر او که جوش رفت آنقدر ناله زد که همانجا ز هوش رفت امّا، دلم گرفته ز اندوه دیگری دارم دوباره ماتم مظلومه خواهری ***** ای که میبخشی تو با انگشترت انگشت خویش دست خالی رد مکن ما را ز کویت یا حسین ***** تشنهلب کربلا وای حسینم حسین رأس تو بر نیزهها وای حسینم حسین