محمدرضا بذری

چشم من کم سو شده کارم تمومه

2351
30
چش من کم سو شده کارم تمومه
بغض غم چند وقتیه توی گلومه

خسته شدم از این تبعید
امید من شد ناامید
وفا ندارن این مردم

چی بگم از دست اینها
حکایت کوفه است اینجا
حیا ندارن این مردم

بعد عمری ببین آخر کجاها من رو آوردن
شبیه عمّه و جدّم منو بزم شراب بردن

(امون ای دل) 4

رسیده جون به لبم از دست این‌ها
می‌خونم با هر نفس مدد یا زهرا

یاد مدینه افتادم
نمی‌ره داغت از یادم
روضه می‌خونم زیر لب

بشکنه دست اون نامرد
که صورتت رو نیلی کرد
جلوی چشمای زینب

به غرور حسن برخورد
که شدی رو زمین پرپر

ملائک گریه می‌کردن
واسه چشم ترِ حیدر

(امون ای دل) 4

آسمونه سامرا به رنگ خونِ
دل من تو کربلاست خدا می‌دونه

شُکر خدا شد تقدیرم
با لب تشنه می‌میرم
می‌سوزم از زهر دشمن

اگه تک و تنها بودم
غریب سامرا بودم
در اَمونه ناموس من

لب گودالو می‌بینم پریشون خواهر افتاده
تهِ گودالو می‌بینم از نفس مادر افتاده

(امون ای دل) 4

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش