وَصفِ آنکَس که نَگُنجَد به دهان، فاطمه است مَدحِ آن زن که خدا کرده بَیان، فاطمه است روزِ مَحشر که خلائق همه حِیران هستند آنکه بَرماست فقط دلنگران، فاطمه است فاطمه روحِ صَلاة است خدا میداند أَشهَدُ أَنَّ علی، هم به اذان، فاطمه است چهارده قرن سَرِ حرفِ خودش مانده هنوز مردتر از همه مردانِ جهان، فاطمه است دستش افتاد ولی دستِ علی بالارفت یارِ حیدر به همان قَدِّ کَمان، فاطمه است این حسینی شدنِ ما نَظَرِ فاطمه بود دوستدارِ همهی سینهزنان فاطمه است مادرانِ شُهَدا فَخر به عالَم دارند مادرِ هر گُلِ بینام و نشان، فاطمه است پَروَرشیافتهی دامَنش آیینهی اوست زینبُ فاطمه انگار همان فاطمه است