هر چند مستان گاه خواب و گاه بیدارند

هر چند مستان گاه خواب و گاه بیدارند

[ حاج منصور ارضی ]
هر چند مستان گاه خواب و گاه بیدارند
گریه‌کنان در مِیکده هوشیارِ هوشیارند

درها همه بسته‌ست، می‌خانه فقط باز است
این مشتری‌ها را بخر رسوای بازارند

گرچه گنهکاریم، به کار تو می‌آییم
آلوده‌ها را رد نکن، تا صبح پاکارند

از چشم خلق افتادن ما دست ساقی بود
کاش از سر دیوانه‌هایت دست بردارند

جام شکسته دست ما دادند و خوشحالیم
حال خراب ما خماران را خریدارند

هر کس به ساقی نجف دل بسته خوشبخت است 
پیش علی بی‌چاره‌ها آقای دربارند

ای کاش آن‌ها که ضریحش را بغل کردند
سهم شراب کوثر ما را نگه دارند

آن‌جا کریمان دستشان بر چادر زهراست
آن‌جا کریمان در عطا کردن ناچارند

چون زائر قم زائر شاه خراسان است
قطعاً گداها حال و روز بهتری دارند

معصومه از زهراست پس او را زیارت کن
زوّار او حتماً رها از شعله‌ی نارند

جانم فدای بچّه‌های فاطمه، هر شب
مشغول پنهان کردن خون‌های دیوارند

جانم فدای ناله‌های زینب و فضّه
گریانِ رخسار کبود و زخم مسمارند

هر شب گریز روضه‌ی معصومه زینب بود
او که فقط سادات دور او پرستارند

معصومه چون زینب سر بازار رفته؟، نه
زینب کجا رفته که دورش جمع اشرارند؟!

نظرات