نمیخواهم بدانم در فراقت بردباری را نگیر ای دوست با مردم سَرِ ناسازِگاری را خدایا بیشتر کُن در دلم این زخمِ کاری را به روی شانهی خود میکِشَم امروز باری را که خَم شد شانهی هفت آسمان در زیر اَندوهش بمیرم من برای آن تَنِ زخمی و مجروحش گُلِ اشکم شکوفه زَد، هوا قَدری بهاری شد دوباره کوچهی دل مستِ گلبانگ قناری شد هر آنچه عشق میافتاد به گوشِ خَلق آری شد ترانه مُرد و، نوحه زنده ماند و، اشک جاری شد فدای شاعری که زُلفِ معشوق است مَمدوحَش بمیرم من برای پیکرِ زخمی و مجروحش بگویم غیر او دردِ دلِ آشفته را با که ندارد قدر خوبیهای او را اهلِ دنیا که بهشت است هر کجا اسمش بیاید آه هر جا که چنان فکرِ غریبان است در طوفانِ غمها که خدا میخواست باشد اسم او در کَشتیِ نوحَش بمیرم من برای پیکرِ زخمی و مجروحش گِدا آمد به روی سفرهاش یک لقمه نان برداشت کمی خورشید از نورش برای آسمان برداشت سلیمان بود اما خاتمش را ساربان برداشت همین که نیزهای را بین جمعیت سَنان برداشت جدا شد بارِ دیگر از تنِ خیر النِثار روحش بمیرم من برای پیکرِ زخمی و مجروحش کدامین مُلک در عالم چنین فرمانروا دارد کدامین شاه در عالم بِه از کربُبَلا دارد کجا دارد... همین که همیشه دور او را خِیل جمعیت فرا دارد حسینم مانده بود و مقتل و زُوارِ انبوهش بمیرم من برای پیکرِ زخمی و مجروحش شکایت میبرم نزدِ خدا از گریهی زینب عَیان شد کربلا در کربلا از گریهی زینب نپرس از روضهی شامِ بلا از گریهی زینب پریشان شد غریب و آشنا از گریهی زینب گرفته عالمی را نالهی اِنا نَشکوهَش بمیرم من برای پیکرِ زخمی و مجروحش (همه با سنگ از آیینه استقبال میکردند)۲ غرورش را به پیشِ خواهرش پامال میکردند دَمِ مغرب دوتاشان صحبتِ خَلخال میکردند و هر چه خواست دلهاشان در آن گودال میکردند نباید کرد عریان هر که را کردند مَزبومَش بمیرم من برای پیکرِ زخمی و مجروحش **** دور و بَرَم را تار میبینم این همه نیزهدار میبینم زینبُ واسه دفعهی آخر (شِمر بِرِه کنار میبینم)۲ **** عمه جانم عمه جانِ نِگَرانم عمه جانِ قد کَمانم مظلوم، مظلوم، مظلوم، ای حسین جان...