نشستهام که دلم را به غم دچار کنم برای دیده شدن آنقدَر هوار کنم خدا خدا نکنم پس بگو چه کار کنم؟ زِ دست معصیتم سمت تو فرار کنم دوباره بندهی بیبند و بار برگشته گدای بیسر و پا شرمسار برگشته قبول بال و پَرم درخور پریدن نیست هنوز روح من از جنس پَر کشیدن نیست اسیر نفْس شده بندهی رسیدن نیست دلِ شکستهی من لایق خریدن نیست اگرچه عمر سراسر تباه آوردم ببین بر مرهمت تو پناه آورم به سویت آمدهام درد من گرفتاریست به گریه آمدهام اشک چشم من جاریست به توبه آمدهام توبهای که تکراریست ببخش لحن دعاهای من طلبکاریست در آتشت چون بیندازیم سزاوارم اما میان شعله بگویم که دوستت دارم همیشه عبد خطاکار نابلد بودم به پیش جوشش لطفت شبیه سد بودم همیشه آن که اطاعت نمیکند بودم برای صاحب امرم مطیع بد بودم چگونه از غم هجرت نمردهام آقا به درد فضل ظهورت نخوردهام آقا شبیه تو خودمانیم نیستیم همه بدون تو به نظر خوب زیستیم همه برای وصل تو تنها گریستیم همه به انتظار تو تو باد بایستیم همه به صبحِ صادق دنیا سلام باید کرد برای حضرت قائم قیام باید کرد به وقت فتنهی شب مثل نور باید بود فقط نه شور که اهل شعور باید بود میان معرکه مردی غیور باید بود در این زمانه زِ جنس ظهور باید بود رفیق این همه غفلت سر قرار بس است برای آمدنِ یار انتظار بس است خطوط قرمز شیعه شعاع باور ماست دعای زینب کبری همیشه سنگر ماست حدود حبِّ علی حدّ مرز کشور ماست هر آنکه هست علیدوست پس برادرِ ماست مدافعان حرم یک عقیق گلگوناند نگین لشکر عشّاق، فاطمیوناند هنوز روزِ خوشِ کوفیان عاشوراست هنوز مقصد اصلیِ مسلمین حیفاست هنوز پرچم فتحُ المبینِ حق بالاست هنوز در رگ ما خون حاج قاسمهاست اگر چه دست علمدار ما جدا شده است به برکتش چقدر مَرد رزم پا شده است به چند قطره نده اشتیاق دریا را میان روضه بیارید لشکرِ ما را زمانِ گریه پسر دید کیف بابا را خدا زیاد کند نسل سینهزنها را اگر قرار بر این شد پدر شود نوکر چه خوب صاحب چندین پسر شود نوکر همیشه خیر مرا از خدا تقاضا کرد دعای مادرم آخر که کار خود را کرد خودش نشست کناری مرا تماشا کرد مرا اسیر علی و فقیرِ زهرا کرد محبّت علی و فاطمه خرید مرا به روضه نانِ حلال پدر کشید مرا به جسم مرده دمیده که جانمان بدهد برای بردن نامش زبانمان بدهد حسین گفته، سه ساله تکانمان بدهد قدم به قدم حرمش را نشانمان بدهد مخواه جانِ رقیه که غرق غم باشم فقط اجازه بده اربعین حرم باشم