نبین توی خرابه هام

نبین توی خرابه هام

[ حسین محمدی ]
نبین توی خرابه‌هام، آسمونا جای منه
من دختر شاهم و دنیا واسه بابای منه

نبین الان گرسنمه، عالم روزی‌خورمه
دخترِ شامی من مَلَک مراقب چادرمه

دستی به جز اباالفضل، سه ساله آزگاره
رخصت شونه کردنِ موی منو نداره

اما آتیش خیمه، دور دید چشم عمومو
غروب روز عاشورا، اگر سوزونده مومو

کجا بودی مو داشتم تا کمرم
کجا بودی دستش بود زیر سرم
مثل پروانه‌ها می‌گشت دور و برم

آه رقیه...

نبین می‌خوابم رو زمین، رو پر قو بوده سرم
هنوز تو گوشمه صدا لالایی برادرم

نبین زبونم می‌گیره، اون روزا رو می‌دیدی کاش
شیرین‌زبونیِ منو کسی تو دخترا نداشت

یه روز تو آسمونا، منم ستاره داشتم
اسم داداشامو روی، ستاره‌ها می‌ذاشتم

اما الان یه ماهه، رو نیزه‌ها نشستن
وقتی که می‌زد منو، چشماشونو می‌بستن

کجا بودی، غم این قافله نداشت
کجا بودی، پاهام آبله نداشت
روی دستام جای سلسله نداشت

آه رقیه...

نبین گوشم پاره شده بدونِ گوشواره نبود
یادش بخیر گوشوارمو اُم بنین خریده بود

چشام سیاهی می‌ره و چند روزه دشوار می‌بینم
تو روبه‌روم نشستی اما تو رو هم تار می‌بینم

یه شب میون صحرا، افتادم از رو ناقه‌ام
از قافله جا موندم زجر اومد یهو سراغم

مُردَم مثل مادرت کتک خوردم
هر کی می‌بینه منو میگه رفتنیه دیگه

از بالای نِی رو سرم
می‌ریزه خونِ حنجره

سیلی خوردم از ساربان
تو دستش بود انگشترت

هر روز اینجا عذابم می‌دن
گریه کردم به من خندیدن
دور نیزت همه رقصیدن

آه رقیه...

نظرات