میگفت اگر بال و پرت را بزنند یا این که به شمشیر سرت را بزنند آسانتر از آن است که در چشم خودت در گوشهی خانه همسرت را بزنند بیهوا زدند دو سه بار با پا زدند لگدای آخرو توی قتلگاه زدند وا اُمّاه وا اُمّاه وا اُمّاه وا اُمّاه... ای مادر دلتنگم هواتو کردم تو روضه باید پِیِت بگردم قدّ خمت، عمر کَمِت، واسه کدوم گریه کنم مادرمی میشه مگه برات آروم گریه کنم تا اون روزی که برات بمیرم شبیه مولا زبون میگیرم وای من و وای من و وای من میخِ در و سینهی زهرای من در وسط کوچه تو را میزدند کاش به جای تو مرا میزدند گوشهی چشم تو چرا شد کبود؟ ای مادر دلگیرم از این زمونه چیا کشیدی خدا میدونه خوشبهحال مادری که یکی دوتا پسر داره وای از دل طفلی که از خیلی چیزا خبر داره به یاد کوچه میخوام بمیرم با حسنِ تو زبون میگیرم وایِ من و وایِ من و وایِ من... فلَک دیدی چه خاکی بر سرم کرد زِ طفلی رَخت ماتم بر تنم کرد الهی بشکنه دست مغیره میان کوچهها بیمادرم کرد ای مادر ممنونم منو آوردی تو خونه دست حسین سپردی بشین براش پیرهن بدوز که من به پات زار بزنم منو ببَر تو قتلگاه که پا به پات زار بزنم با این امید که براش بمیرم با نالهی تو زبون میگیرم مگر به کربلا کفن به غیر بوریا نبود؟ مگر حسینِ تشنهلب، عزیزِ مصطفی نبود؟ واویلا مادرم ای وای ای وای ای وای مادرم...