بی دلیل است نا امیدی من حضرت صاحب کرم دارم
1508
4
- ذاکر: حاج حسین سازور
- سبک: شعر مدح
- موضوع: ميلاد حضرت عبدالعظيم حسني (ع)
- سال: 1396
بی دلیل است نا امیدی من
حضرت صاحب کرم دارم
چه نیازی به این و آن تا که
حضرت عشق در برم دارم
مادرم گفته نوکرت باشم
هرچه دارم ز مادرم دارم
عمر من پیش پای تو طی شد
قبلۀ من حوالی ری شد
*************
شکر، همسایۀ شما هستم
زائر صحن با صفا هستم
من مدینه نرفته ام اما
زائر پور مجتبی هستم
تو به ما عزت و بها دادی
با وجود تو پر بها هستم
حرمت مثل صحن ارباب است
جزو زوار کربلا هستم
سفره داری کریم دارم من
حضرت عبدالعظیم دارم من
************
صحن دل گشته باز طوفانی
شهر ری شد دوباره بارانی
کاش میشد که خادمت باشم
در حریمت شوم نگهبانی
هر چه داریم از شما داریم
یکّه تازه مسیر عرفانی
بعد طوس و پس از قم و شیراز
چارمین نور ناب ایرانی
و چنین گفت حضرت آقا
قبلۀ مردمان تهرانی
سیدی پرچم شما بالاست
جده ات شخص حضرت زهراست
***********
حاجتم را روا نما آقا
رزق من را عطا نما آقا
تو صدا کن فقط مرا سائل
من صدا میکنم تو را آقا
دست من نیست میرسم وقتی
به حرم میشوم رها آقا
سه شب مسلمیۀ هر سال
حرمت وعده گاه ما آقا
خواهش این گدا فقط این است
یک شب جمعه کربلا آقا
حق همسایگی ادا کردی
تو مرا بنده خدا کردی
************
نشده قسمت شما غربت
تو ندیدی میان ما غربت
به خودش تا ابد نخواهد دید
کمی این صحن با صفا غربت
همه جانها فدای جدّ شما
که شده سهم مجتبی غربت
نه ضریحی نه گنبد و حرمی
قسمت او شده چرا غربت؟
دست در دست مادرش بود و
سهم او بین کوچه ها غربت
ناگهان دید مادرش افتاد
جلوی دیدۀ تَرش افتاد
************
منبع: باب الحرم
حضرت صاحب کرم دارم
چه نیازی به این و آن تا که
حضرت عشق در برم دارم
مادرم گفته نوکرت باشم
هرچه دارم ز مادرم دارم
عمر من پیش پای تو طی شد
قبلۀ من حوالی ری شد
*************
شکر، همسایۀ شما هستم
زائر صحن با صفا هستم
من مدینه نرفته ام اما
زائر پور مجتبی هستم
تو به ما عزت و بها دادی
با وجود تو پر بها هستم
حرمت مثل صحن ارباب است
جزو زوار کربلا هستم
سفره داری کریم دارم من
حضرت عبدالعظیم دارم من
************
صحن دل گشته باز طوفانی
شهر ری شد دوباره بارانی
کاش میشد که خادمت باشم
در حریمت شوم نگهبانی
هر چه داریم از شما داریم
یکّه تازه مسیر عرفانی
بعد طوس و پس از قم و شیراز
چارمین نور ناب ایرانی
و چنین گفت حضرت آقا
قبلۀ مردمان تهرانی
سیدی پرچم شما بالاست
جده ات شخص حضرت زهراست
***********
حاجتم را روا نما آقا
رزق من را عطا نما آقا
تو صدا کن فقط مرا سائل
من صدا میکنم تو را آقا
دست من نیست میرسم وقتی
به حرم میشوم رها آقا
سه شب مسلمیۀ هر سال
حرمت وعده گاه ما آقا
خواهش این گدا فقط این است
یک شب جمعه کربلا آقا
حق همسایگی ادا کردی
تو مرا بنده خدا کردی
************
نشده قسمت شما غربت
تو ندیدی میان ما غربت
به خودش تا ابد نخواهد دید
کمی این صحن با صفا غربت
همه جانها فدای جدّ شما
که شده سهم مجتبی غربت
نه ضریحی نه گنبد و حرمی
قسمت او شده چرا غربت؟
دست در دست مادرش بود و
سهم او بین کوچه ها غربت
ناگهان دید مادرش افتاد
جلوی دیدۀ تَرش افتاد
************
منبع: باب الحرم
نظرات
نظری وجود ندارد !