مسعود پیرایش

من اخرین یادگار کرب و بلام

1868
4
من اخرین یادگار کرب و بلام
یه عمره که بارونیه صحن چشمام

همیشه کارم ناله و اشک و آهه
میراثم این مرثیه‌هاست مثل بابا

شده یار من گریه و مصیبت و غم، قاتلم
از روضه‌هایِ قتلگاه، خونِ دلم

نمیره از یادم غمای بی‌حدم
نشسته بود قاتل رو سینه‌یِ جدّم

امون امون ای دل (4)

با خاطرات اسیری قدم شد خم
دلم شب و روز می‌سوزه از این ماتم

یادم نمیره غُل و زنجیر آوردن
جای کبودیش هنوزم هست رو دستم

همیشه جلو چشممه جسارتای بی‌شمار
اشکای منو خنده‌یِ اون نیزه‌دار

بال و پرم زخمه، چشمِ تَرم زخمه
از سنگ روی بام هنوز سرم زخمه

امون امون ای دل (4)

با یاد این غم شدم از دنیا بی‌زار
ما رو نشوندن وسط کوچه بازار

حرف از کنیزی تا وسط اومد انگار
تموم عالم رو سرِ من شد آوار

مگه می‌ره از خاطرم شلوغیِ بازارِ شام
عمه زینبو می‌زدن پیش بابام

بَزمِ شراب کُشتم اونجا شکست پشتم
هنوز از این کابوس گره میشه مشتم

امون امون ای دل (4)

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش