منم اون حسرتیه حرم ندیده توی زندگیش به غیر غم ندیده همونی که خیلی وقته کربلا هیچ دیگه خواب کربلا رو هم ندیده چشمامو، میبندم، میگریم، میخندم تنهایی، شیدایی، حرفای رویایی کربلا، کربلا، کربلا خیلیا بودند توو این خیمه که مردند ولی دیگه اسمشونو نیاوردند بعضیام رسول ترک تازه میفهمی وقتی صد سال، بعد مرگ اسمتو بردند بعد مرگ گریونم، قبرم نیست سامونم ای جونم، میدونم، کربلا مهمونم کربلا، کربلا، کربلا این کیه همه بعدِ خدا میخوانش این همون مجنون که لیلاها میخوانش وقتی که هزار و خُرده سال گذشته چه جوری ندیده خیلیا میخوانش دستام توو شیش گوشه، انگار توو آغوشه اربابم بی تابم، میدونم باز خوابم (کربلا، کربلا، کربلا)۲
عالی