غرق بودم در سکوتی محض

غرق بودم در سکوتی محض

[ حاج منصور ارضی ]
غرق بودم در سکوتی محض، هم‌صحبت رسید
دردِ دل‌های زیادی داشتم، مهلت رسید

سخت دلتنگم، کجایی هم‌دَمِ تنهایی‌ام؟
آرزو دارم بگویی آخرِ غیبت رسید

داغ یوسف کور کرده پیر کنعان مرا
گریه‌های من به دادم طیِ این مدت رسید

این خزان تصویرِ عمرم را نمایش می‌دهد
نوبت پیریِ من بی‌تو چه با سرعت رسید

لحظه‌ای دست از سرِ من برنمی‌دارد غمت
هر زمان افتاد دنبال دلم، راحت رسید

سهم من از لمس نعلینت غبارِ راه شد
از به دست و پایت افتاده به من حسرت رسید

بارها در خواب دیدم هم‌نشینت می‌شوم
کاش یک روزی ببینم این گدا خدمت رسید

آبروریزی که کردم پشت من درآمدی
زحمتت دادم ولی از تو فقط رحمت رسید

من خودم را بِین آغوشت تجسم می‌کنم
عاشقت با این خیالاتش به امنیت رسید

فصل کوچ از راه آمد، می‌پرم سوی نجف
عاقبت جَلدِ علی تا صحن پُر شوکت رسید

شهر عرفان یک ورودی دارد آن هم حیدر است
در حریم مرتضیٰ عارف به این سیرت رسید

جانِ بانوی رشیدِ خانه‌ی مولا بیا
آن زنی که از وجودش برکت خلقت رسید

فاطمه بِین در و دیوار گیر افتاده بود
تیزیِ مسمار کارش را سرِ فرصت رسید

نظرات