
عشق بنیهاشم، سیّدنا قاسم میرود به میدان، همچو شیر غرّان ای جان، ای جان، ای جان سر ارزقو میزنه با ذکر حسن جان ای جان، ای جان، ای جان میجوشه تو رگهاش خون مرتضی سر میده برا سلطان کربلا مدافع حرمه شاگرد صاحب عَلمه مث باباش حسنه، صاحب فضل و کرمه اِنّی أنا القاسم مِن نسل علی... **** عشق بنیهاشم، سیّدنا قاسم بیزره و جوشن، زد به دل دشمن تکسوار طوفان، گرم جنگ و جولان ای جان، ای جان، ای جان با هر ضربهی شمشیر میگه حسن جان ای جان، ای جان، ای جان میگه ابوفاضل لا حول و لا ماشاءالله ای جانِ مجتبیٰ چه با اصل و نسبه، پور قتّالُالعربه تو معرکه رجزش یا عقیلةالعربه اِنّی اأنا القاسم مِن نسل علی...