سلام الله علی القاسم و اَحلی مِن عسل القاسم علی عینی علی رأسی اَلا یا اَیُّهَا القاسم آه شد برون از خیمه همچون ماه بوسه زد بر دست ثارالله تا شود راهیِ قربانگاه بسکه دارد روی زیبایش نمک بسته آقا بر رُخش تحتُ الهَنَک میکند حتی به پای او قیام ابرو باد و ماه و خورشید و فلک قاسم ابنِ المجتبی مولا مدد... نه خود و نه سپر دارد حسنزادهست جگر دارد عَدو را زد به یک ضربه که این ارث از پدر دارد آه آیههای حق شده نازل بهر قوم و لشکر باطل جان به شاگرد ابوفاضل رزم قاسم حاوی این مطلب است گوییا جنگ علی با مَرحب است ماه خیمه رو به روی اَزرق این جلوهای از یک قمر در عقرب است قاسم ابنِ المجتبی مولا مدد... حیدر حیدر...