سخته بی تو زندگی، مردم از گرسنگی به جون تو

سخته بی تو زندگی، مردم از گرسنگی به جون تو

[ محمدحسین حدادیان ]
سخته بی تو زندگی، مردم از گرسنگی به جون تو
نفس نداره دیگه روضه‌خونِ تو

خسته‌ام از این و اون
من به جای خونه‌مون تو خرابه‌‌ام
شبا از شدّت سرما نمی‌خوابم

یتیمی درد بی‌درمان یتیمی
نبودی حُرمت ما رو شکستن

با چادری که بردن از رقیه
سر عباسو روی نیزه بستن

بد زدنم، نبودی چقدر زدنم
مادرِ تو شاهده که منو با لگد زدنم

اَمون از این مصیبتا 
نیست غمم یکی دوتا، بی‌شماره
منو سیلیِ زجر آروم نمی‌ذاره

الامان و الامان 
کاش نبینی که الان ما کجاییم
میون بازار بَرده‌فروشاییم

سه غم اومد به جونم هر سه یک‌بار
غریبی و اسیری و غم یار

می‌افتم وقتی که از روی ناقه
رو نِی چشماشو می‌بنده علمدار

هِی زدنم، می‌دونی تا کِی زدنم؟
گفتم نزن چوب رو لباش
تو مجلس مِی زدنم
****
حالا اومدی؟
حالا که دیگه رقیه افتاده از پا اومدی؟

حالا که بار سفر بستم از این دنیا اومدی؟
عمو عباسو نیاوردی چرا تنها اومدی؟

حالا اومدی؟
خوابن حالا که تموم دخترای شام اومدی؟

حالا که نمی‌تونم بگم اومد بابام اومدی؟
حالا اومدی؟

قدیم کجا، الآن کجا؟
عمو کجا، سنان کجا؟
****
از غصّه پُرم
خیلی از نبودنِ داداش علی‌اکبر دلخورم

معلومه اگه نباشه من همش سیلی می‌خورم
سیلی می‌خورم
****
تیر سه‌شعبه بود از گلو بزرگ‌تر
از صورت تو دست عدو بزرگ‌تر
الهی که براتون بمیره مادر

روز و شب باید که خون گریه کنم
گریه کنم، گریه کنم

من برا کدومتون گریه کنم
گریه کنم، گریه کنم
****
مثل بچه‌مُرده‌ها گریه کنید
می‌خوام از رباب و دخترش بگم

لالا عزیزم
شده مادرت بی تو تنها عزیزم
****
بیتُ الغزل هر غزل ناب رقیه‌ست
خورشید علی‌اصغر و مهتاب رقیه‌ست

کوتاه‌ترین راه به الله، حسین است
کوتاه‌ترین راه به ارباب رقیه‌ست

نظرات