دیگه ندارم من به زندگی میلی

دیگه ندارم من به زندگی میلی

[ محمدحسین حدادیان ]
دیگه ندارم من به زندگی مِیلی 
عمّه نگاهم کن عوض شدم خیلی 

بابا به موهای دخترش حساسه 
الان بیاد این‌جا منو نمی‌شناسه

سخته برام، عمّه من آغوش بابامو می‌خوام
سه‌ سالمه، ای وای نمی‌تونم دو قدم راه بیام

عمّه ببخش، گردن تو بوده زحمتای من
تو این مسیر خیلی تازیانه خوردی جای من

عمر کمه ولی حرف زیاد 
عمّه الان بابام میاد 
بیا ببین موهام شونه می‌خواد 
****
کجا بودی مو داشتم تا کمرم 
من به عشق تو سر سوخته را شانه زدم
****
سلام بابا جونم، چشم و دلم روشن
نمیگی یک ماهه رفتی می‌میرم من 

اینی که می‌بینی، خسته‌تر از اینم 
زخمه لبات یا من درست نمی‌بینم؟

آدمِ بد، انقدر به لب و دندون تو زد
یه کاری کرد که صدای خیزرونم دراومد

تو با سرت زخمی‌ هم باشی پدرجان منی
دیدی بابا تو فقط قاری قرآنِ منی 

تو مجلست شکست دلِ حرم 
من از یزید نمی‌گذرم 
به خاطر غرور خواهرم 
من از یزید نمی‌گذرم 

من فقط از درد این دلِ آشفته‌‌م
به اُمِّ‌ کلثوم از گرسنگی گفتم 

گذشته این روزا با ناخوش احوالی
کربلا تا شام بود جای عموم خالی 

بعضی چیزا می‌مونه به ذهن آدم همیشه
سخت گذشت، کی میگه یه شب هزار شب نمی‌شه؟  

شبی که زجر با منِ خسته مدارا نمی‌کرد 
کاشکی بابا دیگه اون شب منو پیدا نمی‌کرد 

صورت من اگه شده کبود 
عموم نبود، عموم نبود
رفتیم اگه محله‌ی یهود

نظرات