هر کس که زهرایی است با تو آشنا باشد هر روز گرم نالهی آقا بیا باشد گرچه گنهکارم ولیکن دوستت دارم هر چند که پروندهام پر از خطا باشد بی سرپناهم در به رویم هیچکس نگشود ای منتظرها خیمهی مهدی کجا باشد خیلی قضا دارد نماز و روزهام اما بر گردن من بیش از آن اشک قضا باشد زهرا ماندهام با کودکان از غذا افتادهام باز بالای سرت با کودکان افتادهام گرچه پختی خانمم نانی برای چند روز من یه ماهی میشود از اشتها افتادهام ز خانهها همه بوی طعام میآمد ولی به جان تو بابا