حاج حسین سازور

روضه حضرت اباالفضل علیه السلام

594
5
محضر آب دم از پاکی دریا نزنید
محضر خاک دم از وسعت صحرا نزنید

تا زمانی که ندادید ضرر پای نگار
لافِ بیهوده عاشق شدن اینجا نزنید

آسیابِ که شدن مسئله‌ی حساس است
پس به سینه به جز از سنگ تولی نزنید

دردِ معشوق چه بهتر که به درمان نرسد
هرچه آمد سرتان رو به مداوا نزنید

فقر خوب است که هم‌شانه‌ی عزت باشد
مستمندید اگر جز در آقا نزنید

حرف تقوا و بصیرت به میان است اگر
حرفی از چشم سیاه و قد رعنا نزنید

گرچه خوب است رخش نُقلِ منابر بشود
حیفِ عباس که توصیف به ظاهر بشود

علم انساب به کار آمده این بار زیاد
که بیفتد سر ما محضر دلدار زیاد

ذوالفقار دو دم امروز سه دم خواهد شد
بس که در خانه ی مولا شده کرّار زیاد

هرچه دارد پسر از دامن مادر دارد
ارث بُرده‌ست از این فاطمه ایثار زیاد

یک تنه می رود و صد تنه برمی گردد
معجزه سر زده از او دم پیکار زیاد

ناامیدی در این خانه ندارد معنا
باز خواهد شد از این دل ، گره کار زیاد

بهر پابوسی اش امشب همه نوبت دارند
رسد از تیغ کجش مژده ی دیدار زیاد

مرد جنگ است ولی انس به خلوت دارد
مثل شوقش به خطر شوق عبادت دارد

نوری از آیه‌ی تطهیر به او هم تابید
مطمئنیم که این آینه عصمت دارد

محرم یا ولدی گفتن زهرا شده‌است
جای شک نیست بگوییم سیادت دارد

مرگ بازیچه‌ی یک حمله‌ی مردانه‌ی اوست
شیر آخر مگر از معرکه وحشت دارد ؟

چند گامی همه جا دورتر از آقا بود
قد بلند است و از این حال خجالت دارد

شانه‌ی کعبه به پایش چقدر بوسه زده
تا ببینند همه شان ولایت دارد

خطبه‌ای خواند بگوید شرف کعبه ز چیست
تا خدایی خدا آبروی کعبه علی ست

نخل ها دردسری شد ثمرش را بزنند
دو نفر از دو طرف بال و پرش را بزنند

همه از چهارطرف روی سرش ریخته اند
همه اینجا پی اینند سرش را ببرند

دست اگر نیست ولی تیغ نگاهش مانده
تیرها آمده چشمان ترش را بزنند

مشک را داده به دندان که به خیمه برسد
وقت‌ آن است لب شعله‌ورش را بزنند

آخر این میرِ علمدار غروری دارد
نکند این که غرورِ جگرش را بزنند

هدف از کشتن عباس حسین است حسین
تا که این جور توان کمرش را بزنند

علم افتاد و کنارش بدنی هم افتاد
مثل آقا وسط خیمه زنی هم‌ افتاد

ناگهان دور و بر شیر حرم غوغا شد
سر ذبح قمر هاشمیّون دعوا شد

دشمنان هلهله کردند همین که افتاد
سند غارت اموال حرم امضا شد

علقمه شعبه‌ای از مسجد کوفه شده‌بود
سر سردار حسین تا دل ابرو وا شد

کوری چشم همه بد نظران کوفه
بین خون چهره سقا چقدر زیبا شد

بعد سی سال به ارباب برادر گفت و
همه دشت پر از عطر و بوی زهرا شد

لشکر حرمله خندید به عباس و حسین
پیش چشمان همه قامت آقا تا شد

رفت آقا بحرم ماند اباالفضل غریب
سر ذبح قمر هاشمیون دعوا شد

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش