رمضان شد، بهار قرآن شد باز هم باز بابِ غفران شد ارک شد عرش قسمت ما هم همنشین با شهیدان شد خوف رفت از دلم رَجا آمد سفرهی توبهام پر از نان شد سیئاتم ز لطف شد حسنات جای آلوده جمع خوبان شد نفس مومنان به من هم خورد قلب من نیز عرش رحمان شد بنده را در بغل گرفت خدا چشمِ آلوده خیسِ باران شد راه عفو و مسیر بخشایش گرچه دشوار بود آسان شد جای العفو یا علی گفتم باز هم روزیِ من ایوان شد یا علی گفتم و نجف رفتم خیرِ آن قسمتِ نیکان شد بیعلی کافر است سلمان هم با علی هرکه شد مسلمان شد (یا علی گفتم و سرم گرمِ پسرِ کوچکِ حسین جان شد) ۲ گفتم اصغر به جای صاد ولی نام او با سِ سه دندان شد خشک شد تا که شیر مادر او عمر ششماهه رو به پایان شد رفت تا راه آب باز شود منبرش دستِ شاهِ عطشان شد تیر تا خورد گونه بالا رفت لب غنچه شکفت و خندان شد گاه میرفت و گاه برمیگشت پدر از داغ طفل حیران شد رفت آهسته پشت خیمه حسین گوهرش زیر خاک پنهان شد قهقههها رباب را کشتند بسکه قنداقه دست گردان شد