رخست بده تا که سپرت شم

رخست بده تا که سپرت شم

[ علی کرمی ]
(آقای من، آقای من) ۴

رخصت بده تا که سپرت‌شن
پرپر مثه جسم پسرت‌شن

همه کس مایی
خواهر برات بمیره تنهایی 
همه کس مایی 
سپاه می‌شن واسه‌ت دوتایی

رخصت بده که برن منو اسیر نبینن
دستامو توی طناب تو این مسیر نبینن
تو شلوغی‌ها منو تو کوچه گیر نبینن

نبینن من تو اَنضارم 
باز و بسته تو بازارم
اون روز با غم خو می‌گیرم 
با آستینم رو می‌گیرم 

(آقای من، آقای من) ۴

(نمی‌خوام باشن تو کوفه ببینن 
که به جون من چه دردی افتاده 

توی شهر پدری ناموس‌شون 
چجوری به کوچه‌ی ... 

منی که سایه‌ام را مردم کوچه نمی‌دیدند ... )

(آقای من، آقای من) ۲

آماده‌ی رزمن دو برادر
کم سن ولی شیرن مثه اکبر 

با هم قسم خوردن 
ادا کنن نذرای مادر رو 
با هم قسم خوردن 
بگیرن انتقام اکبر رو 

می‌رن تا کوچه نشه یه بار دیگه تکرار 
تا چشم مادرشون تو کوچه‌ها نشه تار 
می‌رن تا که نخوره سرِ زنی به دیوار

حسن رو که یادت هستش 
گوشواره اون و شکستش 

یادت هست که چه پستی زد 
مادرم رو دو دستی زد 

(حرامزاده به مادر دو دست سیلی زد 
گلی که لمس نسیمی اذیتش می‌کرد) 

(آقای من، آقای من) ۴
                       * * * *
(زینب زینب) ۲

سلام بر تو ای کسی که ثبت امیر تو (زینب زینب) ۲
ندیده بعد فاطمه جهان زنی نظیر تو (زینب زینب) ۲
صدای زنده‌ی علی به صوت دلپذیر تو 
حسین چشم دوخته به طلعت منیر تو (زینب زینب) 

به پیر حق ره‌نما، به کودک صغیر تو 
اسیر شام بودی و، یزید شد اسیر تو

(زینب زینب) ۲

تو در میان سلسله گره‌گشای عالمی (زینب زینب) ٢
تو با گلوی خشک خود پیام‌بخش عالمی (زینب‌ زینب) ۲
تو یک رسول وحیِ خود، تو یک کتاب محکمی
تو در دل خرابه‌ها چراغ عرش اعظمی (زینب زینب) 

منم که از روز ازل گدای کوی زینبم 
مرثیه‌خوان کربلا، اسیر کوی زینبم 
در ازدحام حشر هم به جستجوی زینبم

(زینب زینب) ۴

نظرات