دورو ور کریمان گرچه پراز گوهر

دورو ور کریمان گرچه پراز گوهر

[ حسین محمدی فام ]
دور و برِ کریمان، گرچه پُر از گُهَر بود
اما نگاه آن‌ها بر سنگ بیشتر بود

تحویلمان گرفتند، بالایمان نشاندند
پیشِ بزرگواران انگار خاک، زر بود

بدنامِ شهر بودم امّا به رو نیاورد 
ساقی بقول ماها دنبال دردسر بود

من هر چه رزق خوردم از این دل شکسته‌ست 
این کوزه‌ی شکسته، بشقابِ کوزه‌گر بود

صدها هزار غیبت، صدها هزار تهمت
صدها هزار غفلت، پایان من شرَر بود 

گفتم گناهکارم، فرمود: علی علی کن
این بهترین خبر بود این بهترین نظر بود 

کوهِ گناه من را یک یاعلی به هم ریخت 
گفتم علی و مولا بخشید هر قدَر بود

صد درد داشتم من مولا نگفته حل کرد
از مشکل بزرگم، مولا بزرگ‌تر بود

این ماهِ روزه‌ی ما، با روضه شد مبارک 
از خیرِ روز بهتر، خیرات چشمِ تر بود

مغرب زمان افطار گفتم: حسین و فوراً
در را زدند و دیدم ارباب پشتِ در بود 

زندان ماست دنیا، کرببلا بهشت است
آرامش دو گیتی تنها همین سفر بود 

یک مردِ آبرودار، با سی هزار بد مست
آقای ما اسیرِ اوباش دورو بر بود 

یک نیزه در گلو بود، یک نیزه در دهان بود
یک نیزه بین شانه، یک نیزه در کمر بود 

تقسیم کار کردند شمر و سنان دو تایی 
دست سنان لباسو در دست شمر سر بود

نظرات