دَم به دَم گفتم حسین و دَم به دَم گفتم حسن بازدم گفتم حسین و باز هم گفتم حسن کل عمرم خرج ذکر این دو آقازاده شد باز کم گفتم حسین و باز کم گفتم حسن توبه کردم با حسین و دستگیرم شد حسن در وفا گفتم حسین و در کَرَم گفتم حسن این صدای پای عشق است از نجف تا کربلا یک قدم گفتم حسین و یک قدم گفتم حسن در عمودِ یکصد و هجده قراری داشتم تا رسیدم پای این بابُ الکَرَم گفتم حسن هر کجا در بین روضه تا صدا زد روضهخوان بیکفن گفتم حسین و بیحرم گفتم حسن (ای بیکفن حسین، ای بیحرم حسن)۳ هر سخن از دل برآمد لاجَرَم بر دل نشست هر کجا دل سوخت من هم لاجَرَم گفتم حسن طبق نصِ مصطفی، گریان زینب میشوم چون که هم گفتم حسین آن وقت هم گفتم حسن حرف از شیبالخضیب آورده شد گفتم حسین کودک و موی سفید و قدِّ خم، گفتم حسن کوری چشم کسانی که به او طعنه زدند هر کجا گفتند شاهِ محترم، گفتم حسن (ای بیکفن حسین، ای بیحرم حسن)۲