میزنیدش بزنیدش شرط نبندید سرش میکشیدش بکشید شرط نبندید سرش مادرش آمده با قد کمان میبینند وای بر من جدل شمر و سنان میبیند او کریم است خودش پیرهنش میبخشد به تو ای خولی ناکس کفنش میبخشد سر ذبح او این همه دعوا نکنید لااقل نیزهی خود را به تنش جا نکنید میکشد پا به زمین خواهر او ریخت به هم شمر بس کن به خدا حنجر او ریخت به هم آنقدر تیغ به روی بدنش چرخیده کار پیچیده شده دخترکش ترسیده ته گودال پر از خون شده بود مادرش زار و پریشون شده بود ته گودال به پشت افتاده گیر خنجری درشت افتاده ته گودال گرفتار سنان وای از گفتهی بی عار سنان ( انا مظلوم حسین انا عطشان حسین انا عریان حسین ) 3 دست و پا زد ته گودال چرا پیش مادر شده پامال چرا زیر تیغ و نیزه شد چال چرا دید و رفت خواهرش از حال چرا ( انا مظلوم حسین انا عطشان حسین انا عریان حسین ) 3 راه رفتند همه روی بدنش شده دعوا به سر پیرهنش آن یکی چنگ به مویش میزد دیگری تیغ به رویش میزد شمر آمد همه رفتند کنار چکمه بگذاشت بر آن سینهی زار حرف بد زد به آن شاه شهید صد جسارت نموده از بنی ( انا مظلوم حسین انا عطشان حسین انا عریان حسین )