درسته واسه جنگیدن، یهکم سِنت کمه مادر بابات تنهاست توی میدون، الآن تکلیفمه مادر از اول هم دلم میخواست، منم مادر شهید باشم پیش زهرای مرضیه، توو محشر رو سفید باشم دلم میخواد توی میدون، نترسی از صداهاشون یهجوری سربازی کن که، بلرزه دست و پاهاشون تو از نسل علی هستی، باید جنگ و بلد باشی علی شیر خدا بوده، تو هم باید اسد باشی نِمیری واسه آب خوردن، میری واسه رجز خونی حواست باشه دور لب، زبونت رو نچرخونی زبونت رو بچرخونی، بابات شرمندهتر میشه زبونم لال زحمتهام، تماماً بیاثر میشه