خستم از دنیا و خستم از این روزای درموندگی سخته نشه حرفاتو، حتی به رفیقای خوبت بگی صبرم حدی داره، خستم از نامردی زندگی من از همه دل کندم، دلتنگم واسه روزای بچگی یاد اون روزا میخوام، من بزنم صدا حسین از ته دل بگم چقد، دوست دارم بابا حسین پدری کردی واسه منه بیچاره اونکه با تو باشه دیگه چی کم داره دل به دل راه داره اینه اعتقادم من دوسش دارم پس آقام دوسم داره حسین... میخوام مثل اون روزا، با تو درد دل کنم بابا حسین خواستن بیفتم از پا، اما گرفت دستم رو تنها حسین حرفامو نشنیدن به حالم خندیدن الا حسین دلگرمی این زمین، افتاده بوده هر وقت هر جا حسین گفتم توی مشکلات، من جای دعا حسین سریع به داد من رسید، دست گرم بابا حسین سایهی لطفت عمری رو سرم بوده کی شبیه تو عادتش کرم بوده کاش بشه وقت مرگم بگم آقا جان نذر غم تو چشمای ترم بوده یا ابا عبدالله آقای من...