سعید کرمعلی

خدا نیاره

310
3
خدا نیاره، مادری که داره طفل شیرخواره
ببینه برای بچه شیر نداره
خدا نیاره

آبو نبندید، من اگه شیر ندارم بهم نخندید
میوه‌ی نو رَسَم و از شاخه کندید
آبو نبندید

بغل گرفتمش که خوابش ببره نَبُرد
جای آب اشکای رباب رو بخوره نخورد

خواستم که عمه‌اش رو صدایی بزنه نزد
حداقل یه دست و پایی بزنه نزد

مهتابه، سحرم رو ازم گرفتید آی مردم
پسرم و ازم گرفتید آی مردم

آخ که چه بد زد
حرمله همین که تو میدون اومد زد
تیری که باهاش ابوفاضل و زد، زد
آخ که چه بد زد

پدر که باشی
وقتی رو دستته طفلی متلاشی
نه می‌شه بشینی نه می‌تونی پاشی
پدر که باشی

کشتن شش ماهه کار نامرده، نه من
ان لن ترحمونی گفت رحم بکنه نکرد

حسین می‌خواست علی رو تو خاک بذاره نذاشت
بیشتر زمین و کند آب داشته باشه نداشت

داد می‌زد، جیگرمو ازم گرفتید آی مردم
پسرمو ازم گرفتید آی مردم

مهتابه، سحرم رو ازم گرفتید آی مردم
پسرم و ازم گرفتید آی مردم

لشکر آوردن
پشت خیمه سر و از خاک در آوردن
نوک نی زدن جلو مادر آوردن
لشکر آوردن

قافله می‌رفت
جلو قافله مون حرمله می‌رفت
اونقدر داد می‌کشید حوصله می‌رفت
قافله می‌رفت

نیزه رو هی تکون می‌دن که بیفتی، نیفت
گفتم که نیزه دار برات لالا بگه نگفت

برات بمیرم اینا بی حیان تو با حیا
می‌خوان که هر مجلسی که رفتیم تو بیای
نیا

اسباب سفرم و ازم گرفتید آی مردم
پسرم و ازم گرفتید آی مردم

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش