خداوندی که لیلای حسین است خودش هرجوره شیدای حسین است ز گریه پاک کردم چَشم خود را به روی چشم من جای حسین است اگر هر شب به هیئت میروم من دلیل آن بفرمای حسین است بهجای خوبها من را سوا کرد خدایی عشق، معنای حسین است ملالی نیست دنیادوستم من اگر دنیام دنیای حسین است گناه از شهر رفت و نور آمد خدا را شکر غوغای حسین است خجالت میکشم از روی ماهش که زحمتهای ما پای حسین است چرا بیمارها نومید باشند امیدِ ما مُداوای حسین است خوشَم با آفتاب کربلایَش گلستان بین صحرای حسین است برات اربعینم را بگیرید علاج کار امضای حسین است جوانان بنیهاشم بیایید عبا پُر از علیهای حسین است *** بین سپاهِ شبزده، ذکرِ سَر افتاد کم کم رکاب از عشق خالی شد، گوهر افتاد مویی که زینب شانه میزد، سخت خاکی شد خَیرالانام آلحیدر دست شر افتاد اول پِدر بر روی مرکب بیتعادل شد بعدا کنار خیمهی دشمن، پسر افتاد شاید پدر در بین لشکر کوچه میدیده انگار که بر روی مادر باز در افتاد قنفذ از راه از آن لحظه که آمد میزد وای از دست مغیره چقدر بد می زد بین عبا جسم علی چون بید میلرزید تا که به قد حضرت زینب نظر افتاد اگر این است تاثیر شنیدن شنیدن کی بُوَد مانند دیدن *** علی سایهی خواهر من را زن همسایه ندید مانده حالا وسط این همه لشکر دیدی آخر همه زانو زدنم را دیدند *** بالا که رفت چوب، سه ساله بلند شد دختر نداشت حوصله در مجلس یزید صحبت که از خرید و فروش کنیز شد افتاد باز ولوله در مجلس یزید *** جوانان بنیهاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید *** وای علی اکبرم لالهی سرخ پرپرم *** به من بسپار نعش اکبرت را برو آرام کن اهل حرم را مشو راضی که قبل از دست دشمن خودم بردارم از سر معجرم را