سیدمهدی حسینی

خبر در علقمه، در بین لشگر تو أمان پیچید

3788
12
خبر در علقمه در بین لشگر تواَمان پیچید
خبر هولی به راه انداخت، بین این و آن پیچید

خبر آمد دوباره علقمه رفت آرزوی آب
همین که آب دورِ دست‌های پهلوان پیچید

فرات اُفتاد پیشش التماسش کرد قدری نوش
صدای التماسِ آب در گوش زمان پیچید

جمالش روی آب اُفتاد حیران کرد عالم را
برای تشنگی‌اش ناله‌ی آبِ روان پیچید

نهیبی زد به آب و مشک از دستان او نوشید
تمام انبیا مبهوت، حرفش در جهان پیچید

خبر بین سپاه آمد اگر این مشک برگردد
دگر باید بساط جنگمان را بی‌گمان پیچید

خبر آمد فقط دارد علم شمشیر امّا نه
خبر در بین نخلستان میان شامیان پیچید

هزاران تیر آماده‌ست اما هیبتش از دور
چه کرده که زبان از دیدنش بین دهان پیچید

خبر آمد که دارد می‌رسد، از دور باید زد
که ناگه از شریعه نعره‌ی صدها کمان پیچید

هزاران تیر، صدها تیغ، ده‌ها نیزه باریدند
تنش وقتی که شد نی‌زار، تیغی آن میان پیچید

علم محکم به مشتش بود اما بازویش افتاد
جماعت شیر شد، فریادهاشان بعد از آن پیچید

به دندان مشک را دارد، تمام آبرویش بود
عموی خیمه دور مشک با کلّ توان پیچید

بمیرد حرمله وقتی که اسمش هست یعنی وای
بمیرم که سه‌شعبه بین مژگان آن چنان پیچید

عمود نانجیبی این وسط آمد، زبانم لال
چنان زد بی‌مروّت که تَرَک خورد، ابروان پیچید

تنش روی زمین امّا به سمت او نمی‌رفتند
خبر امّا به شمر آمد، خبر سوی سنان پیچید

سنان زد نیزه‌اش را ساقه‌اش را هم شکست و رفت
گمانم درد آن با زور بین استخوان پیچید

علی آن‌جا نشسته بود وقتی که کمش کردند
صدای ناله‌‌ی زهرا میان آسمان پیچید

خبر آمد دوید از خیمه سمت علقمه زینب
دوید و دور پایش چادر او ناگهان پیچید

رباب از هول دشمن بچه‌ را برداشت، در خیمه
سریعاً چادرش را دور طفل بی‌زبان پیچید

حسین آمد همه رفتند، زد صیحه به طوری که
مدینه گریه‌ی اُم‌ُّالبنین، ناله‌کنان پیچید

عموجان رشیدی داشت این خیمه، خدایا رفت
صدای طفل ساکت شد، صدای خیزران پیچید

خبر آمد که زینب که دست خود را بر سرش بگذاشت
صدای ناله عمّه که می‌گفت اَلاَمان پیچید

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش