حوریهام مرو به تو بسته است جان من بی تو ستاره نیست به هفت آسمان من نُه سال پیش رونق کاشانهام شدی پرپر نزن کبوتر هم آشیانهی من پیراهنِ تو پر از لالههای سرخ شد آهستهتر نفس بکش از سینه، جانِ من چون مادران سالخورده چرا راه میروی؟ مثل گذشته راه برو قد کمانِ من هم بازویت شکسته شد و هم غرورِ من با بازوی تو تیر کشید استخوان من