حسینجان اِی آبروی دو عالَم نگینِ سلیمان به حَلقهی خاتَم خدا را از اینم چه چاره کنم؟ خداحافظ، اِیبرادرِ زینب به خون غَلتان، در برابرِ زینب خدا را از این غم چه چاره کنم؟ تَنَت بیسَر روی ریگِ بیابان سَرَت بیتَن روی نِیزهی اَعدا خدا را از این غم چه چاره کنم؟ خودم میرَوَم سوی دشت و دیارم