حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را

حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را

[ حاج محمود کریمی ]
حدیث عشق تو دیوانه كرده عالم را
به خون نشانده دل دودمانِ آدم را

غمِ تو موهبتِ كبریاست در دل من
نمی‌دهم به سُرورِ بهشت این غم را

غبار ماتمِ تو آبرو به من بخشید
به عالمی ندهم این غبار ماتم را

به نیم قطره‌ی اشك محبتت ندهم
اگر دهند به دستم تمام عالم را

به یُمن گریه برای تو روز محشر هم
خموش می‌كنم از اشك خود جهنم را 

اگر بناست دَمی بی تو بگذرد عمرم
هزار بار بمیرم نبینم آن دَم را

*****
تا که بسوزم همه‌ را همه‌جا سوز درونم بده
سینه‌ام افروخته کن، ز عنایت دل خونم بده
پاکی و تقوا و صفا به درون و به برونم بده

عشق تو سرمایه‌ی فردای من
گر تو قبولم نکنی وایِ من

****
سوز بده بر سخنم به دل سوخته خواهرت
تا که بگویم سخن از تنِ صد چاک علی اکبرت
ناله زنم یاد کنم ز لبِ خشکِ علی اصغرت

گوهر اشکم شده ایثارتو
گریه کنم یاد علمدار تو

****
ای پدر و مادر من به فدای لب عطشان تو
نیزه و شمشیر و سنان کفنِ پیکرِ عریان تو
بر سرِ نی جلوه‌کنان سرِ هم‌چون مَهِ تابان تو

مرا مران مرا مران از درت
به پهلوی شکسته‌ی مادرت 


*****
شعله‌ی دل جای نوا همه شب، سحر کشد نای من
ناله برایت همه دَم به سماء از همه اعضای من

كز چه جدا شد ز بدن، لب عطشان، سر مولاي من 
وای من و وای من و وای من
شسته شد از خون رخِ آقای من

*****
گریه بر آن کشته کنم که بر او ارض و سماء گریه کرد
مادر و جد و پدرش به نهان و به ملال گریه کرد 
بر تنِ صدپاره‌ی او پسرش روح خدا گریه کرد

پیروی از روی خدا می‌کنم
یاد حسین و شهدا می‌کنم

نظرات