جان من جان حرم حضرت جانان پسرم اف به دنیا که تو در آن بدهی جان پسرم دیده بودی که من از هوش روم بحر غمی دیده بودی تو مرا پاره گریبان پسرم تپش قلب من از کار کنارت افتاد ای مسیحم تو مرا زنده برگردان ای پسرم شاهزاده شدنت کار به دستم داده خوردهای نیزه تو از دست حسودان پسرم شاید اعضای تنت را بشود جمع کنم مددم گر بدهد باد بیابان پسرم هندها آمدهاند و بدنت وا شده است جگرت ریخته شد در دل میدان پسرم یا حسین نوحهی یاولدی خواندهام اما بنگر ماندهام در وسط لشگر خندان پسرم حسین دل پریشم ز پریشان شدن گیسویت عمه اینجاست ببین موی پریشان پسرم یا حسین جای ناموس من و تو وسط میدان نیست خیز از جا ببرش دست بحنبمان پسرم تو شهیدی و دم ظهری و من اما دم عصر وای از مغرب و از شام غریبان پسرم حسین میروی و میبری همراه خود جان مرا صبر کن ببین بابا حال پریشان مرا در پیات اهل حرم آیینه و قران به دست میبری با خود دل خیمه نشینان مرا ای عصای پیریام داری هلاکم میکنی بعد دشمن ببیند حال حیران مرا از فرش افتاده سوی خیمه تو را میکشم آه بابا جان سورهی ها پیکرت پاشیده از هم وای من پخش صحرا مرده اند آیات قرآن مرا عدهای کل میکشند و عدهای کف میزنند تا شنیدهاست دشمن آوای افغان مرا تا صدایش میکنم یک دشت پاسخ می دهد زینبم بنگر علیهای فراوان مرا