
تو عراقی و من هم ایرانم سرنوشت این چنین رقم خورده کربلا کربلا.. بار مرا کسی نخریده تو میخری بار مرا بخر، نخری گریه میکنم نبین توی خرابهها آسمونا جای منه من دختر شاهم و دنیا واسه بابای منه همین الان گرسنمه عالم روزیخورمه دختر شامی من ملک مراقب چادرمه دستی بجز ابالفضل سه ساله آزگار رخصت شونه کردن موی منو نداره اما آتیش خیمه دور دید چشم عمومو غروب روز عاشورا؟ سوزونده مومو کجا بودی مو داشتم تا کمرم کجا بودی دستش بود زیر سرم مثل پروانهها میگشت دور و برم کجا بودی.. کربلا کربلا(۲)