بیهوده قفس را مگشایید پَری نیست

بیهوده قفس را مگشایید پَری نیست

[ حاج محمدرضا طاهری ]
بیهوده قفس را مگشایید، پَری نیست
جز مشتِ پَری گوشه‌ی زندان اثری نیست

گفتم به صبا دردِ دل خویش بگویم
اما به سیَه‌چال صبا را گذری نیست

تا بال و پَری بود قفس را نگشودند
امروز گشودند قفس را که پَری نیست
****
یافت آن گل را ولی پَرپَر شده
پاره پاره پیکری بی‌سر شده

گفت آیا یوسفِ زهرا تویی؟
آن‌ که من گم کرده‌ام، آیا تویی؟
****
من و جدا شدن از کوی تو، خدا نکند
خدا هر آن‌چه کند از تواَم جدا نکند

نظرات