بلبلم، بال و پَرِ پُر چمنت را چه کنم موی آشفتهی درهَم شکنت را چه کنم باد نیزه ز رُخَت برده نقاب ای پسرم چشم بد دور رُخِ چون حسنت را پسرم گرگها سینهی آهوی مرا چنگ زدند به روی خاک بگو پا زدنت را چه کنم گفتم عباس بیاید که تو را خیمه بَرَد تو که تشییع نداری کفنت را چه کنم خاک در چشم تَرَت گِل شده داماد حرم کف و خونِ مانده به دور دهنت را چه کنم زنده بودی و تو را نعل به این روز انداخت استخوانهای شکسته به تنت را چه کنم سرِهَم کردن تو شِبهِ تنی هم نشود نجمه از خیمه ببیند بدنت را چه کنم کاش بادی نوزد تا که به خیمه برسی قاصدک وا بروی وا شدنت را چه کنم