بعد لا حول ولا قوه الا بالله

بعد لا حول ولا قوه الا بالله

[ محسن عراقی ]
بعد لا حول و لا قوة الا بالله
وحی شد گفتن یک عمر اباعبدالله 

ورز آمد چو گل سینه‌زنانت گفتند
هر که دارد هوس کرببلا بسم الله 

اباعبدالله یا اباعبدالله...

این مردم دنیا، به چه‌ها مینازند
در بازی دنیا، همگی می‌بازند

تا لحظه‌ی مرگت، تو فقط سینه بزن
از خاک تنت، حسینیه می‌سازند

لطفی که کرده‌ای تو به من، مادرم نکرد
ای مهربان‌تر از پدر و مادرم حسین

اباعبدالله یا اباعبدالله...

تنها اسمی که بغلش جان میشینه
تنها اسمی که به دل انسان میشینه
حسینه حسینه حسینه

پا منبرش هزارتا سلیمان میشینه
توی قلب قبیله‌ی سلمان میشینه
حسینه حسینه حسینه 

حسینه اون که میمونه برات
حسینه، ته مردی و مرام
حسینه، عشقه واقعیه ما
حسینه

اباعبدالله، تو لحظه‌ی جون دادن
اباعبدالله، می‌رسی به فریادم

وقتی جونم رو میسپارم به دست تو
اباعبدالله، از بند تن آزادم

علی علی علی...

بعد علی، تو مَردی
تو جمله نشون دادی که منحصر به فردی

از یادمون نمیره
شتر و شتر سوار و همزمان چه کردی

سی هزار نفر و به یک اشاره طی کردی
ختم قائله شد حسن، تویی که برگردی
فتنه رو خاموش کردی تو اوج خونسردی

ناگهان از وسط معرکه این صوت آمد
سر بازدید حسن نه، ملک الموت آمد

سرداری حسن، سپهسالاری حسن
تو جنگ جمل، طلایه‌داری حسن

تو کرار لافراری مثل علی
بسم الله قاسم الجباری حسن

حسن حسن...

نظرات