بسم رب الفاطمه آغاز کردم گریه را ... از گلوی بغض هایم باز کردم گریه را ... مثل یک مادر که فرزندش ز دستش می رود ... اقتدا کردم به او ، ابراز کردم گریه را ... این سیاهی های هیئت چادر خاکی اوست ... با غم پنهانی اش همراز کردم گریه را ... سایه ای را بر سرم حس می کنم در روضه ها در پناه فاطمه آغاز کردم گریه را ... گفته اند اذن دخول ماه غم یا فاطمه است ... روزی اشک محرم های ما با فاطمه است ... اغیثینی زهرا اغیثینی ... ***** شال غم بر روی دوشم پیروهن مشکی به تن آرزو دارم شود این جامه بر جسمم کفن ... محتشم دم می دهد با از این چه شور و ماتم است ... گویی آویزان شده از عرش کهنه پیروهن ... تا که از خانه به قصد روضه بیرون می زنم ... حیدر کرار می آید به استقبال من ... فاطمه پایین مجلس می نشیند پیش در ... می نشاند صدر مجلس گریه کن ها را حسن ... خواهرش هم روضه می خواند خدا ای کاش کاش ... وقت بوسه از گلو می رفت جانم از بدن ... آن قدر پای تنت بر سینه و بر سر زدم ... پیش چشمم پرپرت کردند و من پرپر زدم ... وای حسین ، وای حسین ...