برای درد دلم هم سخن نمی آید

برای درد دلم هم سخن نمی آید

[ حسن حسینخانی ]
(برای دردِ دلم هم سُخن نمی‌آید)۲
کسی به کلبه‌ی احزان من نمی‌آید

هنوز با پر پروانه کار دارد شمع
هنوز بوی خوشِ سوختن نمی‌آید

میان قبر شبی که شدم تک و تنها
کسی به غیر همین پنج تن نمی‌آید

اگر علی پدر خاک نام دارد و بس
به شیعه کُنیه‌ی دور از وطن نمی‌آید

به روضه آمدن ما عنایت زهراست
بدون دعوت او سینه زن نمی‌آید

(گفت زینب تمام قد اول
گر خدایم مدد کند اول

دستگیری کنم به روز جزا
از زنان بنی اسد اول)

به غیر پیرهن مشکیِ عزای حسین
(لباس دیگری اصلاً به من نمی‌آید)۲

دمِ حسین گرفتیم و گریه راه افتاد
که اشک بی مددش مطلقاً نمی‌آید

(چه خوب می‌شد اگر روضه خوانمان می گفت:
صدای چکمه‌ی یک بددهن نمی‌آید)۲

نکِش، نَبَر، به خدا کهنه پیرهن پاره‌است
به کار هیچکس این پیرهن نمی‌آید

(حصیر مُندرس روستا تن شاه است)۲
(قبول کن که به نوکر کفن نمی‌آید)۲
****
(به حرم گر ببری یا نبری جان منی)

من تاج نمی‌خواهم، من تخت نمی‌خواهم
در خدمتت افتاده بر روی زمین خواهم

آن یار نکوی من، بگرفت گلوی من
گفتا که چه می‌خواهی؟ گفتم که همین خواهم

حسین...
****
وقتی با تربت کامم‌و برداشتن
راهی جز عشقت واسه من نگذاشتن
از همون روز بود که شدم خونه خراب

کاش الان بودم بین دوتا گنبد
رو سرم بارون، اونجا نم نم می‌زد
حتی رویاشو می‌بینم شب‌ها تو خواب

کربلا قطعا جنت‌الاعلامه
دیدن صحنت آخرِ رویامه
اسم تو آقا حرز لب‌هامه، ثارالله
*****
(جلو انداختم گلویم را، نخورد تیر بر لب بابا)۲
گردنم که از عقب افتاد، گلویم تازه می‌شود پیدا

رو زدم تا نجاتشان بدم، نیست محتاج قطره‌ها دریا
کاشف‌الکرب خیمه‌ام امروز، طفل باب‌الحوائج فردا

(جانِ شش ماهه و نود ساله، همه قربان سیدالشهدا)۲
تا که خونم به دامنت نچکد، دست‌و پا هم نمی‌زنم حتی

تیر دشمن اگر مرا نکشد، آخرش می‌کشد مرا گرما
****
هرکسی گوشش به حرفای منه
دیگه از تشنگی فریاد نزنه

بچه‌ها دست بابام خونی شده
گمونم شیش ماهه قربونی شده

عباش‌و طوری رو اصغر کشیده
گمونم خیلی خجالت کشیده
****
علی لای لای
من می‌خواستم وایسی رو پای خودت، نه روی نیزه
همه دنیامو میدم تو بغلم باشی یه لحظه

(قول میدم اگه ورق برگرده و علی نمیره)۲
جوری لالایی بخونم حرمله‌ام گریه‌اش بگیره

تلاش کردم حسین ازت بشنوه، بابایی
عصای دست نیزه دارایی، بی‌تو از این زمونه سیرم

گل یاسم، بگو کی از شاخه تورو چیده
سرت هنوزم بوی شیر میده
*******
(هر آنچه بود در گنجینه‌ام سوخت
در این صحرا دل بی‌کینه‌ام سوخت)۲

اگر یک قطره حتی آب خوردم
به یاد شیرخواره سینه‌ام سوخت

میان خیمه از تب اصغرم سوخت
به پیش چشم زینب اصغر سوخت

سه شعبه داغ بود و زهرآلود
زدم فریاد یا رب اصغرم سوخت
******
گرچه دوریم ولی از تو سخن می‌گوییم
بُعد منزل نبود در سفر روحانی

نظرات

جانم به به 🖤😭😭🥺