ببین مسیحای همه مسافر صلیب شده
7912
10
- ذاکر: علی پورکاوه
- سبک: زمینه
- موضوع: عبدالله بن الحسن (ع)
- مناسبت: شب پنجم محرم
- سال: 1403
ببین مسیحای همه، مسافر صلیب شده
عمه تو رو خدا نگاه بکن چقدر غریب شده
منو خجالت زده ی بابای مظلومم نکن
از آغوش عمو حسینم، منو محرومم نکن
کاشکی بیفته به دلش
خودش منو صدا کنه
پیدا نمیشه یکی از
این پیرمرد دفاع کنه
رهاش کنید ۲
یکم مؤدبانه تر صداش کنید
کمتر برای غارتش تلاش کنید
نگاه به حال و روز بچه هاش کنید
عمو حسین ۵
نمیتونستم ببینم، حمله به خیمه ها کنند
من اومدم رو سینه تو، تا سرمو جدا کنند
نمیتونستم از حرم، دزدی و غارت ببینم
به تن عمه زینبم رخت اسارت ببینم
امان امان ۲
غروب روز یازدهم دم اذان
میافته قافله به دست ساربان
حرمله میشه جلودار کاروان
رهاش کنید ۲
یکم مؤدبانه تر صداش کنید
عجب بساتیه
انگاری اعضای تن تو صلواتی
شاهی ولی دفن تپ با چند تا دهاتی
عجب بساتیه
بمیره مادرت
چرا تعارفی شده بریدن سرت
چرا توجهی نمیکنن به مادرت
چرا توجهی نمیکنن به مادرت
همه منتظرن مادرش برسه
کاش صدای برادر به خواهرش برسه
رسیدم و
از دهنت بر نیزه کشیدم و
مونده روی زمین پیکر تو رها
السلام علی من دفن اهل قری
خواهرت اگه نیست رفته شام بلا
ریگ و رمل بیابون برات گرفتن عزا
سر تو رو برید شبیه وحشیا
همش میگم بابا جونم شمر و نبخشیا
همونی که ازم پدرم رو گرفت
با یه عده حرومی دور حرم رو گرفت
تو نبودی به زور معجرم رو گرفت
اومدم فرار کنم موی سرم رو گرفت
دیر آمدم کاری ز دستم بر نیامد
سر نیزه ی شمر از دهانم در نیامد
عمه تو رو خدا نگاه بکن چقدر غریب شده
منو خجالت زده ی بابای مظلومم نکن
از آغوش عمو حسینم، منو محرومم نکن
کاشکی بیفته به دلش
خودش منو صدا کنه
پیدا نمیشه یکی از
این پیرمرد دفاع کنه
رهاش کنید ۲
یکم مؤدبانه تر صداش کنید
کمتر برای غارتش تلاش کنید
نگاه به حال و روز بچه هاش کنید
عمو حسین ۵
نمیتونستم ببینم، حمله به خیمه ها کنند
من اومدم رو سینه تو، تا سرمو جدا کنند
نمیتونستم از حرم، دزدی و غارت ببینم
به تن عمه زینبم رخت اسارت ببینم
امان امان ۲
غروب روز یازدهم دم اذان
میافته قافله به دست ساربان
حرمله میشه جلودار کاروان
رهاش کنید ۲
یکم مؤدبانه تر صداش کنید
عجب بساتیه
انگاری اعضای تن تو صلواتی
شاهی ولی دفن تپ با چند تا دهاتی
عجب بساتیه
بمیره مادرت
چرا تعارفی شده بریدن سرت
چرا توجهی نمیکنن به مادرت
چرا توجهی نمیکنن به مادرت
همه منتظرن مادرش برسه
کاش صدای برادر به خواهرش برسه
رسیدم و
از دهنت بر نیزه کشیدم و
مونده روی زمین پیکر تو رها
السلام علی من دفن اهل قری
خواهرت اگه نیست رفته شام بلا
ریگ و رمل بیابون برات گرفتن عزا
سر تو رو برید شبیه وحشیا
همش میگم بابا جونم شمر و نبخشیا
همونی که ازم پدرم رو گرفت
با یه عده حرومی دور حرم رو گرفت
تو نبودی به زور معجرم رو گرفت
اومدم فرار کنم موی سرم رو گرفت
دیر آمدم کاری ز دستم بر نیامد
سر نیزه ی شمر از دهانم در نیامد
نظرات
نظری وجود ندارد !