عباس طهماسب پور

باز ابی عبدالله، غرقِ به اشک و آه

278
3
باز ابی عبدالله، غرقِ به اشک و آه
رفته و برگشته با یه شهید از راه

گریه‌هاش بلنده و اما قدماش کوتاه
یوسف حسن رو برمی‌گردونه از چاه

اون که قربونش می‌رفت از تو قربانگاه
نجمه ایستاده به دور از چشم ثارالله

دستاش‌و گذاشته رو چشمایِ عبدالله
هی زیر لب می‌گه مردی شدی ماشاءالله

اهل حرم به سر زنان پا به پای زینب
با نوحۀ وَبن اخا، وا اخای زینب

تازه شده غم حسن، باز برای زینب
نجمه بیا شکسته شد، باز عصای زینب

هدیۀ تو شده قبول، با وفای زینب
دعا بکن بشن قبول، بچه‌های زینب

واویلا، حسین چی به سرش رفت
قاسم رفت، کانّا پسرش رفت

***
حال حسین زاره، طاقت نمیاره

خدا رو شکر عباس، هست و کمک کاره
دید اگر از روی خود پاهاش رو برداره

این بدن پاشیده می‌شه نداره چاره
بس که برگ گل مشبک شدۀ خاره

نوبت ضجه‌های عابد بیماره
دید بابا قاسم رو پیش علی می‌گذاره

علی قد قاسم و قاسم علی واره
حسین نشست میون‌شون با یه حال مضطر

گاهی می‌گفت وای کمرم، ثانیه برادر
گاهی می‌گفت آخ جیگرم، وای علی‌اکبر

مُحرمو کردی صفر، حسن و پیمبر
خالی شده جای شما پیش من، دو دلبر

خالی کنید جای من رو، در کنار مادر
واویلا، حسین چی به سرش رفت

قاسم رفت، کانّا پسرش رفت
***

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش