ای طشت یاریام بده دیگر بریدهام این زَهر را به قصد شفایم چشیدهام کم سن و سال بودم و پیری به من رسید مانند شمع قطره به قطره چکیدهام *** یا رب نصیبِ هیچ غریبی دگر نکن دردی که گیسوانِ حسن را سفید کرد *** نوعی از قتل صبر هم این است زندگی در مدینه با قنفُذ *** غلاف بالا رفت فاطمه افتاد و مولا تنها رفت *** ابری سیاه صورت ماه مرا گرفت *** راضی به مُردنم که نبینم مغیره را من نازِ مرگ را به دل و جان خریدهام عمری زِ کوچه رد شدم و سوخت صورتم کوچه نرفتهای که بدانی چه دیدهام نامحرمی به مادر من حرف تند زد جایی نگفتهام که چه حرفی شنیدهام ناموس مرتضی به کمک احتیاج داشت