ای سردار صف شکن عبدالله اِبنِ الحسن عشق شاه یبی کفن عبدالله ابن الحسن با این سن و سال کم لشکر رو ریخته بِهَم تو یک چشم بهم زدن عبدالله ابن الحسن قوت بازوی حسن توی بازوش ریخته بهم لشکرو گره ابروش نداره چیزی کم از اکبر و قاسم دشمن از جَذبهی نگاهش میره از هوش رَجَزش مثل حسن در دل پیکار بیخود و زِرِه بَه چه علیوار میزنه یک تَنه او به قلب اَشرار یَلِ کَرّار، یَلِ کَرّار، یَلِ کَرّار عبدالله اِبنِ الحسن جانم یا عبدالله، جانم یا عبدالله هستیم مُثمرِ ثَمَر عبدالله ابن الحسن ای مرد دلِ خطر عبدالله ابن الحسن حامی امامته از بس با دِرایته شاگرد رزم قمر عبدالله ابن الحسن داره با ایثارش حماسه میسازه عُمَر سَعد از حیرت دهنش بازه خودش و کرد سپر جان ثارالله تا به ابد پیش حسن سرافرازه آسمان و کهکشان به لرزه افتاد دودمان اِبن سَعدو داده بر باد دشمن از تَرس نگاهش زده فریاد داد و بیداد داد و بیداد عبدالله اِبنِ الحسن