ای بهار همیشههای خدا! ای که از آسمان شدی جاری ازچه اینروزها شکسته شدی بغض داری ولی نمیباری لااقل صبر کن مسافر شب گریه کن گریه در معابر شب صبح صادق به جز تو کیست بگو؛ کیست جز تو امامبیداری گاه گاهی که حرف هم داری شهر در خواب میرود انگار آه آقا چه میکشی با این استخوانی که در گلو داری تا که دست تو را نبندند و هی به یاد علی نخندند و نکشندت پیاده اینگونه هی به قصد امام آزاری