این که هنوز پشت درم اینکه سائلم

این که هنوز پشت درم اینکه سائلم

[ حاج مهدی سلحشور ]
این که هنوز پشتِ درم، این که سائلم 
یعنی بزرگواریِ تو هست شاملم

چشمت گرفت چشمِ مرا در مقامِ اشک 
ناقابلم اگرچه نشستی مقابلم 

آنقدر در اتاقِ خودم روضه خوانده‌ام
گاهی حسین می‌شنوم از وسائلم 

من با دلم چقدر برایِ تو سوختم 
دلخوش به این امید، بیایی به محفلم 

محکم اگر برایِ تو بر سینه می‌زنم
مشغولِ گردگیریِ آیینه‌یِ دلم 

ای کاش ماجرایِ گلویت دروغ بود 
دنبالِ یک نشانه‌ میانِ مقاتلم

از بس برایِ تشنگی‌ات گریه کرده‌ام
از روضه‌یِ گرسنگی‌ات حیف غافلم

*****

ز خانه‌ها همه بویِ طعام می‌آمد
ولی به جانِ پدر، من گرسنه خوابیدم 

*****

ابرِ مستی تیره‌گون شد، باز بی‌حد گریه کرد 
با غمت گاهی نباید ساخت، باید گریه کرد 

امتحان کردم ببینم سنگ می‌فهمد تو را 
از تو گفتم با دلم، کوتاه آمد، گریه کرد 

ای که از بویِ طعامِ خانه‌ها خوابت نبرد 
مادرم نذرِ تو را هر وقت هم زد، گریه کرد 

با تمامِ این اسیران فرق داری، قصه چیست؟
هرکسی آمد به احوالت بخندد، گریه کرد 

از سرِ ایمان به داغت گاه می‌گویم به خود 
شاید آن شب زجر هم وقتی تو را زد، گریه کرد

زجر آنقدر مرا زد، نفسش بند آمد 
دِق و دِلیِ عمو را سرِ من درآورد 

*****

خیلی غصه خوردم، از دلتنگی مُردم
خیلی خیلی دیر کردی

 خِیرِ مَقدَم بابا، زحمت دادم بابا
خوابم رو تعبیر کردی 

سی روزه که سر نزدی، چه عجب!
دلتنگِ رقیه شدی، چه عجب!

تو هم مثلِ من بغلی شدی که 
از نیزه پایین اومدی، چه عجب!

تا می‌افتادم به جایِ کمک 
سهمِ من، کتک میشد 

انگاری اگه منو می‌زدن
دلشون خنک میشد 

پا شدم رو خارِ صحرا دویدم
یه خانومِ قدخمیده رو دیدم 

اون خانوم منو رو دامنش نشوند
دستِ خسته‌شو رویِ سرم کشوند

نظرات

ماشالله

خدا حفظت کنه