آواره‌ام میان هر شهر کرده‌ای

آواره‌ام میان هر شهر کرده‌ای

[ سجاد محمدی ]
آواره‌ام میانه‌ی هر شهر کرده‌ای
شیرت نداده‌ام، نکند قهر کرده‌ای

علی لای‌لای...

بیا پایین ز نیزه، شیر دارم
در زیر آفتاب، فقط گریه می‌کند
از کربلا رباب، فقط گریه می‌کند

یک قطره آب خورد، کمی شیر جمع شد
دیگر نخورده اب، فقط گریه می‌کند

بس کن رباب، سر به سر غم گذاشتی
اصلا خیال کن، علی اصغر نداشتی

بس کن رباب، حرمله بیدار می‌شود
سهمت دوباره خنده‌ی انظار می‌شود

نظرات