آشفتگی غافله دارد اینجا کربلا گفتی و یکباره دلم ریخت حسین از جدایی تو قلبم گله دارد اینجا این بیابان چقدر خار مغیلان دارد خبر از پای پر از آبله دارد اینجا این سرازیری گودال نگرانم کرده همچنان سعی و صفا هروله دارد اینجا بادهایش دم مغرب چه غبارآلود است سخن از کفزدن و هلهله دارد اینجا تو بیا زیر زره پیراهن تنگ مپوش عدهای قاتل بیحوصله دارد اینجا حیف ترکیب رُخت نیست که تغییر کند سر بریدن ز قفا مسئله دارد اینجا ترسم آخر سر یک بوسه مرا پیر کنی خبر از نیمهشب و نافله دارد اینجا (از نظر بازی این قوم دلم میلرزد)2 غارت چادر و معجر صله دارد اینجا غبغب ناز علی را ز نظر پنهان كن وای بر حال رباب حرمله دارد اینجا باور کن باخبرم که چی میاد به سرم دست و پا میزنی در برابرم دست به پهلو میزنم رو خاک زانو میزنم اینجا من به قاتلت رو میزنم بگو چهکار کنم تا تو را خلاص کنند به شمر رو بزنم یا که التماس کنم