چه محشرى توو اين سپاهه عموم غريب و بى پناهه ۲ اگه نرَم ، همين حرم خودش برام يه قتلگاهه ۲ من چرا توو خيمه ها باشم از شهيدامون جدا باشم دوست دارم منم يكى از اون نذريهاى مجتبى باشم (واى عمو٣) تا اسب بى سوارو ديدم بدون معطلى دُویيدم ۲ تموم راه ، تا قتلگاه صداى مادرو شنيدم ۲ روح آفرينش وجود اومده با صورت كبود روى چادرش ديدم هنوز جاى چكمهء مغيره بود (واى عمو٣) من اومدم برات بميرم بگى برو بازم نِميرم ۲ با هرچى هست ، با سر يا دست براى تو سپر مى گيرم ۲ دست من فداى حنجرت سر ميدم شبيه اصغرت هيچ كى مثل من نشد عمو قتلگاهمه رو پيكرت (واى عمو٣) منبع:موسسه ادبیات آیینی بیپلاک